آیا غیر از این است تحقق آرمان‌ها ، با تغییر واقعیت‌ها صورت می‌پذیرد ؟ آرمان ابتدا در ذهن است ، در واقعیت آن آرمان می‌تواند جایی باشد ، اما اینجا نیست ، اگر بود ، واقعیت ما بود نه آرمان.در ایران امروز ما ، برابری جایگاه زن و مرد وجود ندارد ، این نابرابری تنها در این زمینه نیست و ریشه در حکومت ندارد ، این نابرابری در همه سطوح حیات ما یافت میشود ، از خانه و خانواده و دوستان و آشنایان تا مدرسه و محله و کوچه و خیابان و جامعه و از پیر و جوان تا استاد و دانشجو ، همگی تحت تاثیر این نابرابری انتخاب می‌کنند و سخن میگویند و زندگی میکنند، اغلب بی آنکه بدانند.استاد احترامی خاص را شایسته جایگاه استادی خویش میداند و دانشجو را به چشم حقارت مینگرد و دانشجو خود را داناتر از استاد و بی نیاز از دانسته هایش میپندارد و رییس یک مجموعه ای به صرف جایگاه ریاست دیگران را زیر دست و پایین مرتبه تر میپندارند و کارمندان یک مجموعه رییس خود را ظالمی بالاتر از خود می‌دانند و احترامی آمیخته با ترس نسبت به رییس دارند و رییس احترامی برخواسته از جایگاه ریاست.همگی مان در هر سطحی که باشیم ، خود را بالاتر یا پایین‌تر از جایی می‌پنداریم حال آنکه همه این جایگاه ها تنها برای این است که در فرهنگ ما چنین جایگاه هایی وجود دارد.ما نمی‌خواهیم این جایگاه ها را نابود کنیم ، ما نمی‌خواهیم ساختار را نابود کنیم ، بلکه راه ، اصلاح ساختار است و اصلاح این ساختار با اصلاح دیدگاه یک یک ما صورت می‌پذیرد.نسل جوان تر ، باید برابری واقعی را به نسل بزرگتر از خود معرفی کند و برابرانه زیست کند.اخلاق ، نه طبق تعریف کتابی و احکامی آن و نه طبق آنچه دیگری گفته بلکه اخلاق به معنای آنکه آنچه رفتار افراد است ، جا بیافتد و واقعیت پذیرفته شود.پذیرش واقعیت ، قدم نخست است.

ما امروز اژدهایی روبروی خود داریم که چندین سر دارد و هر سری بریده شود چندین سر کوچکتر جایش را میگیرند تا اینقدر که یک سر بزرگتر شود و سرهای اطراف خود را بخورد تا سر برتر شود و عقل کل این اژدها.این اژدها ، خودش خودش را می‌خورد ، اما در نبردی که خود با خود دارد ، سرزمین خود را خواهد سوزاند.ما مردم این سرزمین ، می‌توانیم شاهد آتش گرفتن سبزه زارها و جان باختن گور خرها و جزغاله شدن دوستانمان باشیم ، یا میتوانیم دست به دست هم دهیم و اژدها را از پا در بیاوریم.

اما نکته ای وجود داشت اگر خاطرتان باشد ، اگر هر سر اژدها را بزنیم ،‌ چند سر دیگر رشد میکنند ، پس راه چیست؟ راه این است ، بسیار ساده و بسیار کم هزینه.اژدها را با غذای لذیذی مسموم کنیم! مسموم شدن اژدها آن را از پا در می‌آورد و سم وقتی جزئی از اژدها شد ، دیگر اژدهایی نیست.

من امروز همه جا می‌شنوم ، رای بدهیم یا رای ندهیم ، رای ندادن امروز ، خیانت به خون مهساست ، رای ندهم وضع برای دختران بدتر خواهد بود و رای بدهم شاید حداقل همصدایی آن بالا داشتیم که وقتی این پایین با پوتین دهنمان را بسته اند ، جای ما دو کلمه حرف بزند. من رای را آری به جمهوری اسلامی نمیدانم ، رأی من ، رأی هم رأی های من، یک غذای لذیذ مسموم برای این اژدهای هزار سر است!شما می‌توانید با نیزه هم به این اژدها حمله کنید ، اما من فکر میکنم راه حل واقعی تر ، این غذای لذیذ مسموم است.اینکه کدام گزینه این غذاست ، خب مشخص است ، طبیبان بیشتر با سموم سر و کار دارند.