آمدم تا برایتان بنویسم ، اما دیدم نمیشود!

موضوع؟تا دلتان بخواهد موضع برای نوشتن هست...

ایده ی نوشتن؟تا صبح ایده دارم!

بلد نیستی بنویسی؟چرا یک کمکی یک چیزهایی شاید بلد باشم..

پس تورا چه شده؟!

نمیدانم!

شاید از لحن تایپ کردنم بتوانم حدس بزنم چه بلایی سرم آمده!

اینتر زدن و به خط بعد رفتن...سه نقطه گذاشتن های پی در پی و بیجا...

 و استفاده ی گاها غیر اصولی از علامت تعجب!

آه خدای من ! من فجازی زده شدماخمایناهاش!اموجی هم استفاده کردم!الان هم در به در دنبال اموجی آن مرد که با یک دست به سر خود میزند میگردم و پیدایش نمیکنم!وا مصیبتا

حس میکنم کپشن نویسی ، بر بلاگ نویسی من تاثیر شدیدی گذاشته است...

یعنی آخرین مطلب درست و حسابی ای که نوشتم کی بود؟واااویلا بر من!

فکر میکنم پارسال بود!

یا اخرین مطلب درست و حسابی ای که در فجازی نوشتم کی بود؟؟فکر میکنم برای چند سال پیش در فیسبوک!

حقیقت این است که نوشتن کپشن های چند خطی در اینستاگرام و تحلیل های آنی و آبکی در تلگرام ، من بلند نویس را تغییر داده...

چرا تغییر کردم؟شاید چون در اینستاگرام آن مطلب را صدها نفر میپسندند و در تلگرام ده ها نفر میبینند....اما..اما..اما... چند نفر همان مطالب کوتاه کم مایه را میخوانند؟

با رشد بیننده مواجهه شدم ، ولی با ریزش خواننده...

و خوشحال از اینکه مطالبم بسیار خوانده میشوند و موثرم!!پا در دهان

نمیدانم این قضیه تنها در مورد من صدق میکند یا بیشتر وبلاگ نویسان و مطلب نویسان ،

اما خدا کند فقط من اینگونه باشم!

اگر نه که وای به حال خوراک مطالبی که در فجازی پخش میشود!!