۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزاداری» ثبت شده است

سوگواری صحیح از دیدگاه مام موسی صدر


 من حسینی که به رنجدیدگان اهتمام نورزد نمی‌‌شناسم. به حسینی که شهیدِ گریه می‌‌نامندش ایمان ندارم. من به گریه و زاری برای سبک شدن و تخلیۀ هیجان و ناراحتی ایمان ندارم. ایمان من این است که امکان ندارد امام حسین جز برای احقاق حق کشته شده باشد. مگر او نبود که می‌‌فرمود: «ألا تَرَونَ الحَقَّ لایُعمَلُ بِهِ وَ الباطِلَ لایُتَناهَی عَنهُ لِیَرغَبَ المُؤمِنُ فی لِقاءِ اللهِ.» (مگر نمی‌‌بینید که به حق عمل نمی‌‌کنند و از باطل باز نمی‌‌ایستند؟ باید مومنِ طرفدار حق، به لقای خداوند دل بندد.)
. من نمی‌‌توانم سوگواری برای امام حسین را درک کنم مگر آنکه بتواند قهرمانانی را تربیت کند؛ کسانی را تربیت کند که در برابر ستمگر بایستند و در برابر حاکم ستمگر سخن حق را بگویند. این است معنای حسین و معنای عزاداری برای امام حسین.

امام حسین‌ (ع) زندگی کردن با ستمگران را برنمی‌تابد. او تحمل نمی‌‌کند که در کنار ستمگر بایستد. با ستمگر می‌‌جنگد حتی اگر کشته شود. منظور از ستمگر کیست؟ هر ستمگری که باشد: چه اسرائیل، چه ستمگر داخلی. هرکس که حقوق تو را پایمال کند ستمگر است، هرچند دولت باشد. کسی که تو را از حقوق خود محروم می‌‌کند ستمگر است، هرچند حاکم باشد. کسی که فرصت زندگی را از تو می‌‌گیرد ستمگر است، در هر منصبی که می‌‌خواهد باشد. امام حسین‌ (ع) نمی‌‌پذیرد که تو با او سازش کنی.

معنای برگزاری مراسم سوگواری برای امام حسین این است. سوگواری امام حسین، افراد خوار و ذلیل پرورش نمی‌‌دهد، گریه‌کننده پرورش نمی‌‌دهد. عزای امام حسین انسان‌هایی حسینی پرورش می‌‌دهد، انسان‌هایی که همانند امام حسین سکوت کردن در برابر ستمگر را رد می‌‌کنند. زنانی پرورش می‌‌دهد همچون زینب که پیکر برادرش را بلند می‌‌کند و می‌‌گوید: «خدایا این قربانی را از ما بپذیر» آیا این گریه است؟ آیا این بسنده کردن به گریه است؟ این مجالس سوگواری و این مکان همچون مدرسه‌ای که به ما علم می‌‌آموزد، ما را پرورش می‌‌دهد و ایمانمان را تقویت می‌‌کند.

منبع: «امام حسین (ع) پیشوای اصلاحگری»، کتاب سفر شهادت، ص ۱۱۲

  • يكشنبه ۳ آبان ۹۴

آخوند بیسواد

آقا جان سخن ران ، آخوندی که دو ماهه اون کلاهه رو گذاشتن سرت...برادر دینی من...سواد اگه نداری خفه شو

دیشب هیئتی بودم این آخونده یک روایت های عجیب غریبی تعریف میکرد که نابودم کرد.مثال میزنم:

امیرالمومنین داشتند از جایی رد میشدند یک شیری(در عراق و وسط بیابون آنهم) آمدند گفتند همسر من(شیر با سیستم تک همسری) دوروزه غذا نخورده گشنشه.بعد حضرت میفرمایند برو فلان شهر دشمن من هست اونو بخور(امام رئوف به شیر میگه دشمن منو بخور!ببین چی میسازن از امام علی تورو خدا)بعد فرداش میبینن مرده نیست.میپرسند چی شده؟میگن آره این دشمن علی بود شیر خوردش.

خب تررررررررررر نزن تو شیعه آخونده بیسواد.

میتونی بگو .وگرنه که هیسسسسسسسس.خفه.

  • يكشنبه ۲۶ مهر ۹۴
چیزهایی گاه به گاه و
بی هدف اینجا مینویسم.
پیوندهای روزانه